شب ها را دوست دارم حال خوشی دارد سر گردانی در خیال تو یک دلخوشی ساده است برای من برای در خواب دیدنت به کدام پهلو باید خوابید کدام وِرد را باید خواند چگونه باید بود که از میانِ تمامِ نخواستنیها یک توِ دلخواه به خواب بیایی تو مرا جست و جو می کنی يا من ترا ای چشم شيرين دلربا همه روياهايم را نيلوفری کرده ای و همه خيال هايم را به بوی شراب آغشته ای همه جا گرمای خانه و جان و جهان است حضورت ولی چشم که باز می کنم نمی بينمت ديگر با آن که می دانم تو می بينيّم همه جا من شيدای توام يا تو مرا گرفته ای به بازوی سودا ای چشم شيرين بی پروا دوستت دارم دوستت دارم وپنهان کردن احساس پشت واژه های شعر آسان نیست آنچه که پنهان می ماند تنهایی ست که آن هم در نیمه شبی آشکار می شود دوستت دارم و رویای بوسه ای را می بینم که تو در آن پیش قدم هستی من از تمام دنیـا فقط آن دایـره چشمـان تو را میخواهـم وقتے که در شفافیتـش باز تاب عکـس خودم را میبینم بنظرم قشنگ ترین نوع ابراز علاقه نگاه کردن تو چشای عشقته یجورایی سعی میکنه چیزایی رو از چشات بخونه که نمیشه به زبون آورد و قابل وصف نیست اگه یه روزی تو چشات نگاه کردم و یه لبخند رو لبام بود خودت از چشمام بخون که چقد من تو رو دوستت دارم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|